وضعیت فعلی
قیمت
شروع کنید
کارگاه « تحلیل و تطبیق عوامل فراقانونی در بازنمایی محکمه در سینما » یکی از سرفصلهای ارائه شده در دوره جامع حقوق سینمایی است؛ این دوره یک مسیر آموزشی کامل، منسجم و کاربردی و هدفمند در پی ارتقای دانش و پرورش مهارتهای تخصصی در عرصهی حقوق سینما طراحی شده است.
در این مسیر آموزشی، دانشپذیران ضمن آشنایی با پروندهها و موقعیتهای واقعی در عرصهی حقوق سینمایی، با چالشها، راهکارها و فرایندهای عملی حل مسئله در این حوزه نیز روبهرو میشوند. ساختار دوره به گونهای طراحی شده است که پیوندی مؤثر میان دانش نظری و رویههای عملی برقرار سازد و نگاهی عمیقتر به بُعد حقوقی و اجتماعی سینما بیافریند.
محتوای کارگاه تحلیل و تطبیق عوامل فراقانونی در بازنمایی محکمه در سینما:
در این کارگاه، تحلیل و تطبیق عوامل فراقانونی در بازنمایی محکمه در سینما مورد واکاوی قرار می گیرد
از همان آغاز، پیوند میان «حقوق» و «نمایش» را میتوان در نخستین جلوههای تئاتر بشری مشاهده کرد. هیچ نمایش آیینی یا دراماتیکی در تاریخ هنر پیش از نمایشهای دادگاهی سابقهای پررنگتر ندارد؛ زیرا دادگاه خود صحنهای است از کنش، گفتوگو و داوری، و شخصیتهایش ــ قاضی، وکیل، متهم و شاهد ــ همان نقشهایی را ایفا میکنند که بازیگران در صحنه تئاتر بر عهده دارند. تماشاگران دادگاه نیز همچون مخاطبان نمایش، در جایگاه نظارهگرانی نشستهاند که حقیقت را نه در قالب واقعیت محض، بلکه در بستر روایت و تأویل تجربه میکنند.
اگر از این منظر بنگریم، میتوان میان سه ساحت ظاهراً متفاوت ــ سینما، نمایش و عدالت ــ نوعی همجنسی و پیوستگی ماهوی یافت. سینما، به مثابه هنری که از دل تصویر و روایت زاده میشود، و عدالت، به مثابه مفهومی که بر استدلال، شواهد و داوری استوار است، هر دو در جستوجوی «بازنمایی حقیقت»اند؛ با این تفاوت که یکی حقیقت را در قالب تصویر و احساس، و دیگری در قالب قانون و منطق میجوید. از همین روست که بازنمایی محکمه در سینما، تنها بازسازی یک موقعیت حقوقی نیست، بلکه بازتابی از نسبت انسان با حقیقت، قدرت و اخلاق است.
نگاهی به تاریخ سینما نشان میدهد که از نخستین فیلمهای کوتاه و صامت تا آثار پیچیده و معاصر، موضوع دادگاه و عدالت همواره حضوری مداوم و معنادار داشته است. این تکرار تصادفی نیست؛ زیرا ریشههای مشترک میان آیین داوری و نمایش هنری، هر دو از میل انسان به دیدن و قضاوت کردن سرچشمه میگیرد. نخستین فیلمهای تاریخ سینما، چه در قالب مستند و چه در ساختار داستانی، با مسائلی چون جرم، کیفر و عدالت سروکار داشتهاند. گویی خودِ سینما از بدو تولد، در جستوجوی عدالت بوده است؛ عدالتی که نه صرفاً در کتب قانون، بلکه در جان و وجدان بشر معنا مییابد.
اما در نقطهای دیگر از مسیر، سینما از بازنمایی ساده عدالت فاصله میگیرد و به سوی نوعی «سینمای ضد دادگاهی» یا «سینمای ضد عدالت» گام مینهد. در اینگونه آثار، مسئله اصلی دیگر یافتن عدالت نیست، بلکه پرسش از چیستی آن است: عدالت چیست؟ آیا آنچه در محکمه جاری است، واقعاً عدالت است یا تنها بازتاب قدرت و ساختارهای فراقانونی است که بر آن سایه افکندهاند؟ همین پرسش، هسته چالشبرانگیز و فلسفی بسیاری از آثار سینمایی را شکل میدهد؛ آثاری که در آنها قانون به مثابه نقاب، و حقیقت در پسِ آن پنهان است.
در نهایت، میتوان گفت که بازنمایی محکمه در سینما، عرصهای است برای تلاقی دو جهان: جهان قانون و جهان تصویر. در این تقاطع، عوامل فراقانونی ــ چون احساس، قدرت، جنسیت، طبقه، رسانه و حتی خودِ نگاه تماشاگر ــ در شکلگیری مفهوم عدالت نقشی تعیینکننده دارند. سینما با قدرت بازآفرینی خود، نه فقط قانون را نمایش میدهد، بلکه آن را به پرسش میکشد و از دل سکوت قابها، صدایی تازه از حقیقت برمیخیزد؛ حقیقتی که گاه در برابر قانون میایستد، و گاه آن را به تعالی میرساند.